تاریخ بیش از 112 ساله بوروسیا دورتموند ، سرشار از فراز و نشیب ، امید ، تلخی ، شکست ، سقوط و بازگشتهای معجزه آسا بوده؛ اما برای آن میتوان سه دوره طلایی در نظر گرفت : اوایل دهه 2010 با هدایت یورگن کلوپ ، اواسط دهه 90 به رهبری اوتمار هیتسفیلد و اواسط دهه 1960 به رهبری ویلی مولتاپ.

1.مقدمه برای یک تاریخسازی:

جامها و موفقیتهای بوروسیا در دهه 60 از منظرهای مختلف حائز اهمیت است. چراکه دقیقا همان نقطه ای بود که بوروسیا را تبدیل به یک باشگاه مطرح و بزرگ تبدیل کرد. مثلث هجومی زیگی هلد ، لوتار امریش و رینهارد لیبودا به مثابه مثلث چاپیوسات-ریدله-مولر و لواندوفسکی-رویس-بلاژیکوفسکی قسمتهای مهمی از تاریخ این باشگاه را به خود اختصاص دادند و عناصر کلیدی در اولین جام اروپایی تاریخ فوتبال آلمان بودند. آنها همچنین ملی پوشهای بزرگ آلمان غربی در زمانۀ خود بودند و مورد توجه بسیاری از فوتبالدوستان قرار گرفتند.

 

2. راه قهرمانی

بوروسیا دورتموند بعنوان قهرمان جام حذفی آلمان به جام برندگان اروپا راه پیدا کرد و در اولین 90 دقیقه برتری خیره کننده ای مقابل فلوریانای مالت بدست اورد : 13-1.

آنها بعد از پیروزی پرگل دیگر مقابل زسکاصوفیه بلغارستان کم کم نامی برای خود دست و پا کردند و با غلبه بر اتلتیکو مادرید (2-1 در مجموع) همه توجه هارا به سمت خود معطوف کردند. چراکه اتلتیکو تا قبل از رویارویی با شواغتس گلب در 17 بازی اروپایی خانگی پیاپی به برتری رسیده بود. حالا یک قدم تا قهرمانی مانده بود: وستهم یونایتد.

وستهم سال گذشته 2-0 مونیخ 1860 را در فینال جام برندگان مغلوب کرده بود ، اما مدافع عنوان قهرمانی هم جلودار خط حمله زهردار بوروسیا نبود. شواغتس گلب به اولین تیم آلمانی در تاریخ تبدیل شد که در خاک انگلیس به پیروزی دست میابد.

دورتموند و لیورپول در ایستگاه آخر به یکدیگر رسیدند. بیل شنکلی و مردان پرادعایش در مقابل شگفتی ساز رقابتها. کمتر کسی شانسی برای قهرمانی دورتموند قائل بود. لیورپول از هر نظر یک سر و گردن بالاتر بود. شنکلی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود: ” تنها دو تیم خوب در انگلیس وجود دارد. تیم اصلی ما و ذخیره های ما.”  

علاوه بر همه اینها ، جو ورزشگاه همپتن پارک هم به سود لیورپول بود. در ورزشگاه بزرگ همپتن پارک تنها سه هزار دورتموندی حضور داشتند. علیرغم 40 ملیون بیننده این بازی نفسگیر ، تنها یک سوم ظرفیت ورزشگاه پر شد و حتی لیورپولی ها هم با اینکه در اکثریت بودند اما تعدادشان چندان زیاد نبود.

ترکیب دو تیم در فینال

 

3. 120 دقیقه نفسگیر

بازیکنان دورتموند در همان ابتدا تحت فشار حملات خطرناک لیورپول قرار گرفتند و دقایق صعب و دشواری را سپری کردند. با اینحال بازیکنان پابه توپ و خلاقی مانند لوتار امریش ، زیگی هلد و ولفگانگ پل توانستند تا حدودی از برتری مطلق قرمز پوشان بکاهند و موقعیتهایی خلق کنند. آنها با مدیریت خوب بازی و کمی هم خوش شانسی توانستند نیمه اول را بدون گل به اتمام برسانند. در نیمه دوم لیورپول مانند نیمه اول شدیدا هجومی بازی میکرد ، اما دیواری بزرگ آنهارا در گلزنی ناکام میگذاشت: هانس تیلکوفسکی.

تیلکوفسکی و مدافعان اجازه گلزنی به لیورپول نمیدادند تا اینکه در کمال ناباوری ، زیگی هلد گل اول بوروسیا را بثمر رساند؛ آنها بالاخره ثمره بازی دقیق و منطقی و مدبرانه خود را دریافت کردند. اما این شادی بوروسن ها و سکوت نسبی ورزشگاه چند دقیقه بیشتر دوام نداشت. داور متوجه عبور توپ از خط کناری زمین نشد و چندثانیه بعد راجر هانت دروازه تیلکوفسکی را باز کرد. ده ها هوادار لیورپول به داخل زمین آمدند و دقایقی طول کشید تا خارج شوند. در همین حین اعتراض بازیکنان به داور هم بی نتیجه ماند. لیورپول دوباره صاحب توپ و میدان شد و شاگردان مولتاپ به شدت مضطرب و تحت فشار بودند. زیگی هلد و لوتار امریش همانند بازیهای قبل زهردار نبودند، اما نمایش فوق العاده استورم و آکی اشمیت باعث شد تا همانند نیمه اول نتیجه بازی به ظرافت حفظ شود. سوت داور به صدا درآمد و کار به وقتهای اضافه کشید.

حالا دیگر زمانش رسیده بود. زمان پاداش برای امیدواری و جنگیدن تا آخرین لحظه؛ روحیه که انگار از ابتدا در ذات بوروسیا نهفته است؛ رینهارد لیبودا در دقایق پایانی بازی ، تامی لارنس را مغلوب کرد و با یک ضربه چیپ بی نقص دورتموند را مجددا پیش انداخت. هنگامی که سوت پایان بازی در دقیقه 120 به صدا در آمد ، اشک شوق در چشمان تمام اعضای تیم که به اسکاتلند سفر کرده بودند به وضوح دیده میشد. راینهولد ووساب در مصاحبه بعد بازی ازینکه در جریان بازی حضور نداشت ابراز ناراحتی و افسوس کرد. کیلومترها دورتر ، در هر نقطه شهر دورتموند صدای جشن و پایکوبی مردم شنیده میشد. در میدانهای شهر جای سوزن انداختن هم نبود. چند روز بعد ، فاتحان گلاسگو مورد استقبال عظیم و باشکوه اهالی شهر قرار گرفتند. شهر سالها و دهه ها بود که چنین حال و هوایی به خود ندیده بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید